9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
1 وقتی رَحُبعام وارد اورشلیم شد، لشکری را که متشکل از یکصد و هشتاد هزار نفر از مردان جنگ آزمودۀ یَهُودا و بنیامین بودند مجهز کرد تا بجنگ اسرائیل بروند و سلطنت را دوباره برای رَحُبعام به دست آورند.
2اما خداوند به شِمَعیه نبی فرمود:
3«به رَحُبعام، پسر سلیمان بگو که خداوند چنین می فرماید:
4تو نباید با برادرانت جنگ کنی. همگی را بخانه های شان برگردان، زیرا شورش و قیام آن ها به ارادۀ من صورت گرفته است.» پس آن ها از فرمان خداوند اطاعت کرده به جنگ یَرُبعام نرفتند.
5رَحُبعام در اورشلیم ماند و برای دفاع از یَهُودا این شهرهای مستحکم و حصاردار را آباد کرد:
6بیت لحم، عیتام، تَقوع،
7بیت صور، سوکوه، عدولام،
8جَت، مریشه، زیف،
9اَدورایم، لاکیش، عزیقه،
10زُرعه، اَیَلون و حِبرون. این شهرها در سرزمین یَهُودا و بنیامین واقع بودند.
11قلعه های مستحکمی هم در آن ها ساخت و هر کدام ذریعۀ یک عده محافظین مراقبت می شد و دارای ذخایر غذا، روغن و شراب بود.
12و در اسلحه خانه های همۀ آن ها سپر و نیزه ذخیره کرد و شهرها را از هر جهت استحکام بخشید. به این ترتیب، او قبایل یَهُودا و بنیامین را تحت فرمان خود نگهداشت.
13اما کاهنان و لاویان از شهرهای قبایل دیگر، خانه و دارائی خود را ترک کردند و به یَهُودا و اورشلیم آمدند. زیرا یَرُبعام و پسرانش آن ها را از وظایف شان بعنوان کاهنان خداوند برطرف کردند
14اما کاهنان و لاویان از شهرهای قبایل دیگر، خانه و دارائی خود را ترک کردند و به یَهُودا و اورشلیم آمدند. زیرا یَرُبعام و پسرانش آن ها را از وظایف شان بعنوان کاهنان خداوند برطرف کردند
15و بعوض آن ها کاهنان شخصی خود را در معابد، برای بتهای اجنه و گوساله تعیین کردند.
16مردمان دیگر هم از همه قبایل اسرائیل که خواستار و طالب خداوند، خدای اسرائیل بودند، بدنبال آن ها برای ادای قربانی بحضور خداوند، خدای اجداد شان به اورشلیم آمدند.
17به سلطنت یَهُودا استحکام بخشیدند و به این ترتیب، آن ها در استحکام سلطنت رَحُبعام کمک کردند. رَحُبعام، پسر سلیمان برای سه سال در آرامش و امنیت بسر برد. در طی همین مدت سه سال آن ها مثل زمان داود و سلیمان راه راست خداوند را تعقیب نمودند.
18بعد رَحُبعام با مَحَلَت، دختر یَریموت عروسی کرد. (یَریموت یکی از پسران داود بود که زنش، اَبِیحایَل او را بدنیا آورد. اَبِیحایَل دختر اِلیاب و نواسۀ یِسی بود.)
19مَحَلَت صاحب سه پسر شد بنامهای یعوش، شَمریا و زَهَم.
20سپس رَحُبعام با مَعکه، دختر ابشالوم ازدواج کرد و او اَبِیا، عَتای، زیزا و شلومیت را بدنیا آورد.
21رَحُبعام هجده زن و شصت کنیز داشت و از آن ها صاحب بیست و هشت پسر و شصت دختر شد. او مَعکه، دختر ابشالوم را زیادتر از همه زنان خود دوست داشت
22و پسرش، اَبِیا را بحیث ولیعهد خود تعیین کرد.
23رَحُبعام با فراست و کاردانی مسئولیت های هر کدام از پسران خود را در شهرهای مختلف یَهُودا و بنیامین تعیین نمود. معاشی هم برای مصارف شان وضع کرد و همچنین زنهای زیادی برای هر کدام آن ها گرفت.