9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
2مرا با لبانت ببوس، زیرا محبت تو گواراتر از شراب است.
3عطر بدن تو خوشبو است. نام تو رایحۀ مطبوعی را به مشام می رساند و دوشیزگان مفتون تو می شوند.
4بیا با هم از اینجا برویم. تو سلطان قلمرو دلم باش و مرا به عجله ببر تا با هم خوش باشیم، زیرا محبت تو خوشتر از شراب است و همگی از دل و جان شیفته و شیدای تو هستند.
5ای دختران اورشلیم، من سیاه و مانند خیمه های قیدار و همچون پرده های زرین سلیمان زیبا و قشنگ هستم.
6بخاطری که سیاه هستم این چنین به من نگاه نکنید، زیرا آفتاب مرا سوختانده است. برادرانم بر من خشمگین بودند و مرا به نگهبانی تاکستانها گماشته اند. ولی من وقت نداشتم که از تاکستان خود مراقبت کنم.
7ای آنکه روح و روان من مفتون تو است، به من بگو که رمه ات را کجا می چرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می خوابانی؟ چرا به جستجوی تو در بین گله های دوستانت بروم؟
8ای سرخیل خوبان جهان، اگر نمی دانی، رد گله را تعقیب کن و بزغاله هایت را در کنار خیمه های چوپانها بچران.
9محبوب من، تو همچون مادیانهای عرادۀ فرعون زیبا و دل آرا هستی.
10گیسوان تو رخساره هایت را می آرایند و مانند جواهر زینت گردنت هستند.
11ما برایت زنجیرهای طلا با دکمه های نقره می سازیم.
12پادشاه من بر بستر خود آرمیده و از بوی عطر دلپذیر من سرمست شده است.
13محبوب من در آغوشم بسان مُر، عطر خوشبو دارد.
14معشوق من مانند گلهای وحشی است که در تاکستان عین جدی می شگفند.
15ای محبوب من چقدر قشنگ هستی. تو بسان کبوتران زیبا و خوشنما هستی.
16ای دلربای من، تو واقعاً شیرین و مقبول هستی. چمن سبز بستر ما است