9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
1 ابرام با زن خود و هر چه که داشت، به طرف شمال مصر به قسمت جنوبی کنعان رفت و لوط هم همراه او بود.
2ابرام مرد بسیار ثروتمندی بود. او گوسفندان، بزها، گاوها و طلا و نقره فراوان داشت.
3او آنجا را ترک کرد و از جائی به جائی دیگر می رفت تا به بیت ئیل رسید. او به محلی بین بیت ئیل و عای رسید،
4یعنی همان جائی که قبلاً خیمه زده و قربانگاهی بنا کرده بود. پس در آنجا خداوند را پرستش کرد.
5لوط نیز گوسفندان، بزها، گاوها و خیمه های بسیار داشت. لوط و ابرام هر دو گله و رمه های زیاد داشتند
6و چراگاه به اندازۀ کافی نبود تا هر دوی آن ها در آنجا زندگی کنند.
7تا اینکه بین چوپانان ابرام و چوپانان لوط اختلافاتی پیدا شد. (در آن موقع کنعانیان و فِرزِیان هنوز هم در آنجا زندگی می کردند.)
8پس ابرام به لوط گفت: «ما از خود هستیم و چوپانان تو نباید با چوپانان من اختلاف داشته باشند.
9پس بیا از هم جدا شویم. تو هر قسمت از زمین را که می خواهی انتخاب کن. تو به یک طرف برو و من به طرف دیگر.»
10لوط خوب به اطراف نگاه کرد و دید که تمام زمین های هموار دریای اُردن تا صوغر مانند باغ خداوند در عدن و یا مانند زمین های هموار دریای نیل در مصر، آب فراوان دارد. (این قبل از آن بود که خداوند شهر های سدوم و عموره را از بین برد.)
11بنابراین، لوط تمام زمین های هموار اُردن را برای خود انتخاب نمود و به طرف شرق حرکت کرد و به این ترتیب، این دو نفر از هم جدا شدند.
12ابرام در سرزمین کنعان ماند و لوط در بین شهر های همواری اُردن تا نزدیک سدوم ساکن شد.
13مردم این شهر بسیار شریر بودند و علیه خداوند گناه می کردند.
14بعد از اینکه لوط آنجا را ترک کرد، خداوند به ابرام فرمود: «از همان جائی که هستی با دقت به همۀ اطراف خود نگاه کن.
15من تمام سرزمینی را که می بینی برای همیشه به تو و به اولاده ات می دهم. من به تو اولادۀ بی حد و بی حساب می بخشم
16به طوری که کسی نتواند همۀ آن ها را بشمارد. تعداد آن ها مثل ریگ بیابان بیشمار می شوند.
17حالا برو و تمام سرزمین را ببین، زیرا من همه را به تو می دهم.»
18پس ابرام کوچ کرد و خیمۀ خود را نزدیک بلوطستان ممری که در حبرون است بنا کرد و در آنجا قربانگاهی برای خداوند ساخت.