9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
2«آیا به این همه سخنان پوچ و بیهوده نباید جواب داد؟
3آیا کسی با پُرگوئی می تواند حق بجانب شمرده شود؟ آیا با یاوه گوئی می توانی دیگران را خاموش سازی؟ آیا می خواهی وقتی که دیگران را مسخره می کنی، آن ها ساکت بمانند و اعتراضی نکنند؟
4تو ادعا می کنی که در پیشگاه خداوند پاک و بیگناه هستی،
5اما ای کاش، خدا لب به سخن بگشاید و جواب ترا بدهد
6و اسرار حکمت خود را برایت بیان کند، زیرا حکمت خدا جنبه های زیادی دارد که دانستن آن ها برای انسان خیلی مشکل است. بدان که خدا ترا کمتر از آنچه که سزاوار هستی، جزا داده است.
7کسی نمی تواند حد و اندازۀ عظمت و قدرت خدای قادر مطلق را درک کند.
8عظمت او بالا تر از آسمان ها و عمیقتر و وسیعتر از بحرها است و عقل تو حتی از تصور آن عاجز است.
9عظمت او بالا تر از آسمان ها و عمیقتر و وسیعتر از بحرها است و عقل تو حتی از تصور آن عاجز است.
10اگر خدا ترا بگیرد و محاکمه کند، چه کسی می تواند مانع او شود؟
11زیرا اعمال هیچ کسی از او پوشیده نیست و می داند که گناهکار کیست.
12شخص احمق وقتی دانا می شود، که خر وحشی انسان بزاید.
13حالا اگر با قلب صاف و پاک دست دعا را به سوی خدا بلند کنی،
14از بدی و گناه بپرهیزی و شرارت را در خانه ات راه ندهی،
15آنوقت می توانی با سربلندی، اطمینان کامل و بدون ترس و تشویش با دنیا روبرو شوی.
16مصیبت ها را فراموش می کنی و همه را مثل آب رفته به خاطر می آوری.
17زندگی ات درخشانتر از آفتاب نیمروز و تاریکی آن مثل صبح روشن می شود.
18با امید و اطمینانِ خاطر زندگی می کنی و در راحت و آسایش بسر می بری.
19بدون ترس می خوابی و همگی از تو تعریف و توصیف می کنند.
20اما چشمان بدکاران کور و راهِ گریز از هر سو به روی شان بسته می شود و یگانه امید شان مرگ می باشد.»