9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
1 ای قوم اسرائیل بشنوید! شما امروز از دریای اردن عبور می کنید تا سرزمین آن طرف دریا را متصرف شوید. مردمی که در آنجا زندگی می کنند بزرگتر و قویتر از شما هستند و شهرهای مستحکم و سربفلک کشیده دارند.
2مردان آن ها قوی و قدبلند و از اولادۀ عناق غول پیکر هستند و شما آن ها را می شناسید که مردم دربارۀ شان می گفتند: «هیچ کسی نمی تواند در مقابل آن ها مقاومت کند.»
3این را هم بدانید که امروز خداوند، خدای تان پیش از شما مثل آتش سوزنده ای به آنجا وارد می شود و آن مردم را مغلوب و سرکوب می سازد تا شما قراریکه خداوند وعده فرموده است، آنجا را فوراً تصرف کنید و مردمش را از بین ببرید.
4وقتی خداوند، خدای تان آن ها را از سر راه تان دور کند، نگوئید: «بخاطری که ما مردم نیک هستیم، خداوند ما را به اینجا آورد تا آن را تصرف کنیم.» بلکه به سبب شرارت مردم خود آنجا بود که خداوند آن ها را از آنجا بیرون راند.
5خداوند به خاطر اینکه شما مردم خوب و صالح هستید این سرزمین را به شما نمی بخشد، بلکه بسبب شرارت اقوام آنجا خدای تان آن ها را از آن سرزمین اخراج کرد تا وعدۀ خود را که به اجداد شما، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب داده بود وفا کند.
6باز می گویم که خداوند، خدای تان بخاطر اینکه شما مردم نیک هستید، این سرزمین خوب را به شما نمی دهد. برعکس، شما یک قوم سرکش هستید.
7بخاطر داشته باشید و فراموش نکنید که چطور آتش خشم خداوند، خدای تان را در بیابان برافروختید. از همان روزی که شما از مصر خارج شدید و به این سرزمین آمدید، بارها در مقابل خداوند بغاوت کرده اید.
8حتی در حوریب هم او را بحدی خشمگین ساختید که می خواست شما را از بین ببرد.
9هنگامی به بالای کوه رفتم تا لوح های سنگی، یعنی لوح های پیمانی را که خداوند با شما بست بگیرم، مدت چهل شبانه روز گرسنه و تشنه در آنجا باقی ماندم.
10در ختم مدت آن چهل شبانه روز، خداوند آن دو لوحه را که با دست خود احکام خود را بر آن ها نوشته بود، به من داد. این همان احکامی بودند که خداوند در روزی که شما در پای کوه جمع شده بودید، از میان آتش به شما ابلاغ فرمود.
11در ختم مدت آن چهل شبانه روز، خداوند آن دو لوحه را که با دست خود احکام خود را بر آن ها نوشته بود، به من داد. این همان احکامی بودند که خداوند در روزی که شما در پای کوه جمع شده بودید، از میان آتش به شما ابلاغ فرمود.
12بعد خداوند به من فرمود: «فوراً برخیز و پائین برو، زیرا قوم تو که ایشانرا از مصر بیرون آوردی همه فاسد شده اند. به بسیار زودی از راهی که من به آن ها نشان داده بودم انحراف کرده و برای خود بتی ساخته اند.»
13خداوند به من فرمود: «این قوم واقعاً مردم سرکش هستند.
14پس مرا بگذار که آن ها را از بین ببرم و نام شان را از زیر آسمان محو کنم. آنگاه برای تو قوم قویتر و بزرگتر از آن ها بوجود می آورم.»
15پس من در حالیکه دو لوحۀ پیمان خداوند را در دست داشتم از آن کوه شعله ور پائین شدم.
16آنگاه وقتی بت گوساله ای را که ساخته بودید، دیدم دانستم که شما براستی در مقابل خداوند گناه ورزیده اید و خیلی زود از احکام خداوند سرپیچی کرده اید.
17من لوح هائی را که در دست داشتم در برابر چشمان تان بر زمین زده شکستم.
18بار دیگر مدت چهل شبانه روز در حضور خداوند رو بخاک افتادم. نه نان خوردم و نه یک قطره آب نوشیدم. زیرا بخاطر گناه شما و کارهای زشتی که کرده بودید خداوند را به خشم آوردید.
19من می ترسیدم که مبادا خداوند از شدت خشم، شما را نابود سازد، اما خداوند بار دیگر دعایم را قبول فرمود.
20یکبار خداوند بر هارون هم خشمگین شد و می خواست او را هلاک کند، اما من شفاعت او را نیز کردم.
21بعد من آن گوساله را که شما ساخته بودید، گرفتم و در آتش سوختاندم و آنرا ذره ذره کرده به خاک تبدیل نمودم و خاک آن را در نهری که از کوه جاری بود ریختم.
22در تَبعیره، مسا و قِبروت هتاوه هم آتش خشم خداوند، خدای تان را برافروختید.
23وقتی که خداوند در قادِش بَرنیع به شما گفت: «به سرزمینی که به شما داده ام بروید و آن را تصاحب کنید.» شما امر خداوند، خدای تان را بجا نیاوردید. به او اعتماد نکردید و آواز او را نشنیدید.
24از اولین روزی که شما را شناخته است، علیه او بغاوت نموده اید.
25چون خداوند می خواست شما را از بین ببرد، من مدت چهل شبانه روز در حضور او رو بخاک افتادم
26و بدربار او دعا کردم و گفتم: «ای خداوند، خدای من، این مردم را که قوم برگزیدۀ تو هستند، با قدرت عظیمت از مصر نجات دادی.
27بندگانت ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بیاد آور و از سرکشی، شرارت و گناه این مردم چشم بپوش،
28ورنه مردم مصر خواهند گفت: «چون خداوند نتوانست آن ها را به سرزمینی که وعده داده بود برساند و بخاطری که از آن ها نفرت داشت آن ها را از اینجا بیرون برد تا در بیابان هلاک شوند.»
29اما این مردم قوم برگزیدۀ تو هستند و تو آن ها را با قدرت و بازوی توانایت به اینجا آوردی.»