2«ای انسان خاکی، شهر خونخوار اورشلیم را محکوم کن و کارهای زشت و قبیح او را آشکار ساز!
3و بگو خداوند متعال چنین می فرماید: ای شهری که خون مردم خودت را ریختی، خود را نجس و آلوده ساختی و بت پرستی کردی،
4بنابران بخاطر قتل و آلودگی و بت پرستی مقصر هستی. پایان زندگی ات نزدیک است و اجلت فرارسیده است. من ترا پیش اقوام و کشورهای جهان رسوا و مسخره می کنم.
5ای شهر پلید و بدنام، مردمان دور و نزدیک، به تو به نظر حقارت می نگرند.
6تمام رهبران اسرائیل، هر کدام، با استفاده از نفوذ و قدرت خود خون مردم را ریخته اند.
7در این شهر هیچ کسی به پدر و مادر خود احترام ندارد. مردم غیر یهود که در تو زندگی می کنند، ظلم می بینند. به یتیمان و بیوه زنان ستم می شود.
8اماکن مقدس مرا خوار شمردند و روز سبت مرا بی حرمت کردند.
9بعضی از ساکنین تو، دیگران را با تهمت و دروغ به کشتن می دهند. بعضی به بتخانه های بالای کوه می روند و غذا می خورند و مرتکب کارهای زشت می شوند.
10برخی با زن پدر خود زنا می کنند. عده ای با زن خود در دورۀ عادت ماهانه اش همبستر می شوند.
11یکی زن همسایۀ خود را بی عصمت می سازد. دیگری با عروس، با خواهر و با خواهر اندر خود زنا می کند.
12بعضی پول می گیرند و خون می ریزند. مردم سود می خورند و مال برادران اسرائیل خود را غصب می کنند. همگی مرا فراموش کرده اند.» خداوند متعال فرموده است.
13«بنابران بخاطر حرص تو و خونهائی که در تو ریخته شده است مشت خود را بر فرق تو فرود می آورم.
14آیا فکر می کنی که وقتی بخواهم کار خود را با تو تمام کنم، طاقت و توان کافی می داشته باشی؟ این سخنان، کلام من، خداوند، است و آن را عملی می کنم.
15ساکنینِ ترا در بین اقوام و کشورهای سراسر روی زمین پراگنده می سازم و آلودگی ها و ناپاکی هایت را از بین می برم.
16اقوام دیگر ترا بی حرمت و بی آبرو می سازند تا بدانی که من خداوند هستم.»
17کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود:
18«ای انسان خاکی، قوم اسرائیل پیش من مثل تفالۀ است که بعد از ذوب نقره بجا می ماند. آن ها مانند برنج، حلبی، آهن و سُرب هستند که در کوره از نقره جدا می شوند.»
19بنابراین خداوند متعال چنین می فرماید: «چون آن ها تفالۀ بی مصرف هستند، بنابران همۀ شان را جمع می کنم و به اورشلیم می برم
20و مثل نقره، برنج، آهن و حلبی در کوره می اندازم و با آتش غضب خود آن ها را ذوب می کنم؛
21با دمیدن آتش غضب من همگی در بین کوره ذوب می شوند.
22و مثلیکه نقره در کوره آب می شود، آن ها هم ذوب می گردند. آنگاه می دانند که من، خداوند، قهر خود را بر آن ها ریخته ام.»
23کلام خداوند بر من نازل شد:
24«ای انسان خاکی، به آن سرزمین بگو: تو هرگز پاک نخواهی شد و باران غضب خود را بر تو می فرستم.
25رهبران آن مانند شیرهای غران هستند که مردم را شکار خود ساخته آن ها را می کشند، مال و اشیای نفیس آن ها را غصب می کنند و زنهای شان را بیوه می سازند.
26کاهنان آن ها مخالف احکام من تعلیم می دهند، قوانین مرا می شکنند و به مقدسات من احترام ندارند. فرقی بین مقدس و غیر مقدس قائل نیستند، فرق بین اشیای پاک و نجس را تعلیم نمی دهند و روز سبت مرا بی حرمت می سازند.
27حکمرانان شان مانند گرگهای درنده ای که شکار خود را می درند، خون مردم را می ریزند و از راه خیانت و تقلب سود می برند.
28انبیای آن ها حقایق را می پوشانند و بجای آن ها رؤیاهای ساخته و پرداختۀ خود را تعریف می کنند و به دروغ می گویند که پیامهای شان از جانب من هستند. در حالیکه من به آن ها پیامی نداده ام.
29اهالی آنجا با استفاده از زور و قدرت خود مال مردم را غصب می کنند و دست به سرقت می زنند. به اشخاص فقیر و محتاج ظلم می کنند و مال مردم غریب و بیگانه را با زور و جبر می گیرند.
30من در جستجوی کسی بودم که دیواری را در آنجا بنا کند، و در جاهائی که دیوار شکست کرده است، بایستد و در هنگام غضب من از آن دفاع نماید، اما هیچ کسی را نیافتم.
31بنابران خشم خود را بر آن ها می ریزم، با آتش غضب خود آن ها را هلاک کرده و به سزای اعمال شان می رسانم.» خداوند متعال فرموده است.