9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
2به موضوع پیمان من گوش بده و به مردم یهودا و اهالی اورشلیم بگو
3که خداوند، خدای اسرائیل می فرماید: «لعنت بر آن کسی که به مضمون این پیمان توجه نکند.
4این همان پیمانی است که وقتی اجداد تان را از مصر که حکم کورۀ آهن را برای شان داشت بیرون آوردم، با آن ها بستم و گفتم که طبق کلام من رفتار کنند و احکام مرا بجا آورند، تا آن ها قوم برگزیدۀ من باشند و من خدای شان.
5آنگاه من به وعده ای که به اجداد تان داده ام وفا می کنم و سرزمینی را که شیر و عسل در آن جاریست و شما امروز در آن زندگی می کنید، به آن ها می بخشم.» من جواب دادم: «بلی، چنین باد!»
6خداوند به من فرمود: «این پیام را به شهرهای یهودا و جاده های اورشلیم اعلام کن و به مردم بگو که به مضمون پیام من گوش بدهند و طبق آن عمل کنند.
7زیرا وقتی که اجداد تان را از سرزمین مصر بیرون آوردم، به آن ها هوشدار دادم و تا به امروز مرتب تأکید کردم که از کلام من پیروی نمایند،
8اما آن ها اطاعت نکردند و به احکام و پیمان من گوش ندادند. آن ها همگی با سرسختی دنبال میل فاسد خود رفتند و از احکام پیمان من پیروی ننمودند، بنابران، من هم تمام جزاهائی را که در آن پیمان ذکر شده بود در حق شان اجرا کردم.»
9خداوند به من فرمود: «مردم یهودا و اهالی اورشلیم علیه من تمرد کرده اند.
10آن ها به راه گناه آلود قدیم که پدران شان می رفتند، رجوع کردند. پدران آن ها هم به کلام من گوش ندادند و به پرستش خدایان دیگر پرداختند. چون مردم اسرائیل و یهودا پیمانی را که با اجداد شان بسته بودم شکستند،
11بنابران، من چنان بلائی را بر سر شان می آورم که نتوانند از آن فرار کنند و هرقدر پیش من زاری و دعا کنند، دعای شان را قبول نمی کنم.
12بعد مردم یهودا و اهالی اورشلیم پیش خدایان خود پناه می برند و قربانی تقدیم می کنند، اما آن خدایان هرگز نمی توانند آن ها را از آن بلائی که دامنگیر شان می شود، نجات بدهند.
13ای مردم یهودا، شما به تعداد شهرهای تان خدایان دارید و به تعداد جاده های اورشلیم قربانگاه های شرم آور ساخته اید تا برای بتِ بعل قربانی تقدیم کنید.
14اما تو ارمیا، نباید برای این مردم دعای خیر کنی و نه پیش من زاری و از آن ها شفاعت نمائی، زیرا که من دیگر به التماس آن ها در هنگام سختی گوش نمی دهم.
15چون قوم محبوب من به آنچنان کارهای زشت دست زده اند، دیگر حق ندارند که به عبادتگاه من داخل شوند. آیا نذر و قربانی می تواند شما را از نابودی نجات بدهد و به شما خوشی بخشد؟
16یک وقتی من آن ها را درخت زیتون سرسبز، پُر از میوۀ خوب و اعلی مسمی نمودم، اما حالا با یک غرش طوفان برگهایش را می سوزانم و شاخه هایش را می شکنم.
17من، خدای قادر مطلق، مردم یهودا و اسرائیل را مثل نهالی نشانده بودم، ولی اکنون می خواهم بلائی را بر سر شان نازل کنم، به سبب شرارتی که به ضد خویشتن کردند و برای بتِ بعل قربانی تقدیم نموده و خشم مرا به هیجان آوردند.»
18خداوند از دسیسه ای که دشمنان علیه من چیده بودند، به من خبر داد،
19اما من مثل برۀ بیگناهی که برای کشتن برده می شود، نمی دانستم که آن ها قصد کشتنم را دارند و بر ضد من توطئه کرده اند. آن ها می گفتند: «بیائید این درخت را با میوه هایش از بین ببریم و نامش را از صفحۀ زندگی محو کنیم که دیگر هرگز یاد نشود!»
20اما تو ای خداوند قادر مطلق، که داور عادل هستی، از افکار و انگیزۀ دل آن ها خبر داری، پس عرض خود را بحضور تو ارائه می دارم تا انتقام مرا از آن ها بگیری.
21خداوند در جواب فرمود: «مردم عناتوت که قصد کشتن ترا دارند و می گویند: «بنام خداوند نبوت نکن، ورنه ترا با دست خود می کشیم»، همه جزا می بینند، جوانان آن ها با شمشیر کشته می شوند، پسران و دختران شان از قحطی و گرسنگی می میرند
22خداوند در جواب فرمود: «مردم عناتوت که قصد کشتن ترا دارند و می گویند: «بنام خداوند نبوت نکن، ورنه ترا با دست خود می کشیم»، همه جزا می بینند، جوانان آن ها با شمشیر کشته می شوند، پسران و دختران شان از قحطی و گرسنگی می میرند
23و حتی یک نفر آن ها هم زنده نمی ماند، زیرا وقت مجازات مردم عناتوت فرارسیده است و مصیبت بزرگی بر سر آن ها آمدنی است.»