17 When the poor and needy seek water, and there is none, and their tongue faileth for thirst, I the Lord will hear them, I the God of Israel will not forsake them.
18 I will open rivers in high places, and fountains in the midst of the valleys: I will make the wilderness a pool of water, and the dry land springs of water.
19 I will plant in the wilderness the cedar, the shittah tree, and the myrtle, and the oil tree; I will set in the desert the fir tree, and the pine, and the box tree together:
20 That they may see, and know, and consider, and understand together, that the hand of the Lord hath done this, and the Holy One of Israel hath created it.
1 در آغاز سلطنت یَهویاقیم (پسر یوشیا)، پادشاه یهودا، خداوند به ارمیا سخن گفت:
2«خداوند چنین می فرماید: در صحن عبادتگاه بایست و به تمام مردم شهرهای یهودا بگو که برای عبادت بیایند. آنگاه تمام سخنان مرا بطور مکمل برای آن ها بیان کن.
3شاید آن ها کلام مرا بشنوند و از راه بد خویش برگردند و من هم از تصمیمی که برای مجازات آن ها بخاطر اعمال زشت شان گرفته ام، منصرف شوم.
4به آن ها بگو که خداوند چنین می فرماید: اگر به کلام من گوش ندهید، از احکامی که به شما داده ام اطاعت نکنید
5و به سخنان انبیائی که از جانب من فرستاده شده اند توجه ننمائید ـ هرچند قبلاً از کلام آن ها اطاعت نکرده اید ـ
6آنگاه این عبادتگاه را مانند شیلوه ویران می کنم و این شهر را مورد نفرین تمام اقوام جهان قرار می دهم.»
7به مجردیکه ارمیا سخنان خود را در عبادتگاه تمام کرد و پیام خداوند را به گوش مردم رساند، کاهنان، انبیاء و مردم بر سر او ریختند و فریاد برآوردند: «سزای تو مرگ است!
8به مجردیکه ارمیا سخنان خود را در عبادتگاه تمام کرد و پیام خداوند را به گوش مردم رساند، کاهنان، انبیاء و مردم بر سر او ریختند و فریاد برآوردند: «سزای تو مرگ است!
9چه حق داری که می گوئی: خدا این عبادتگاه را مانند شیلوه ویران می کند و این شهر را خراب و غیر مسکون می سازد؟» و مردم همگی در عبادتگاه بدور ارمیا جمع شده بودند.
10وقتی رهبران یهودا از آنچه واقع گردید آگاه شدند، فوراً از قصر شاه به عبادتگاه آمدند و به جای مخصوص خود نزدیک دروازۀ جدیدِ عبادتگاه نشستند.
11آنگاه کاهنان و انبیاء به رهبران و مردم خطاب کرده گفتند: «این شخص سزاوار کشتن است، زیرا شما بگوش خود شنیدید که دربارۀ این شهر چه پیشگوئی هائی کرد.»
12ارمیا در جواب رهبران و مردم چنین گفت: «خداوند مرا فرستاد تا آن چیزی را که شنیدید علیه این عبادتگاه و این شهر پیشگوئی کنم.
13راه و کردار تان را اصلاح کنید و از احکام خداوند پیروی نمائید تا خداوند از تصمیمی که برای مجازات شما گرفته است منصرف شود.
14اما من در اختیار شما هستم و هر طوریکه صلاح می دانید در حق من بکنید.
15ولی این را هم بدانید که اگر مرا بکشید شما و این شهر و ساکنین آن، خون بیگناهی را بگردن می گیرید، زیرا خداوند واقعاً مرا فرستاد تا سخنان او را بگوش شما برسانم.»
16آنگاه رهبران و مردم به کاهنان و انبیاء گفتند: «این شخص سزاوار کشتن نیست، چونکه به نام خداوند، خدای ما با ما سخن گفته است.»
17بعد چند نفر بزرگان قوم برخاسته به حاضرین گفتند:
18«در دوران سلطنت حزقیا، پادشاه یهودا، میکای مورَشتی به مردم یهودا گفت که خداوند چنین می فرماید: «سهیون مانند مزرعه ای قلبه شده و اورشلیم به تودۀ خاک تبدیل می گردد. همچنین در جائی که این عبادتگاه قرار دارد جنگلی بوجود می آید.»
19اما حزقیا پادشاه و مردم یهودا او را بخاطر پیشگوئی هایش محکوم به مرگ نکردند، بلکه حزقیا از خداوند بترسید و به نزد او دعا کرده خواستار رحمت گردید. خداوند هم مجازاتی را که برای آن ها تعیین کرده بود، اجراء نکرد. حالا اگر ما به سخنان ارمیا گوش ندهیم، به دست خویش بلائی را بر سر خود می آوریم!»
20شخص دیگری هم بنام اوریا (پسر شِمَعیه)، که از قریۀ یعاریم بود، مثل ارمیا علیه شهر اورشلیم و سرزمین یهودا پیشگوئی می کرد.
21وقتی سخنان او به گوش یَهویاقیم پادشاه و عساکر و بزرگان او رسید، شاه تصمیم گرفت که او را بکشد. ولی اوریا از تصمیم شاه باخبر شد و از ترس به مصر فرار کرد.
22یَهویاقیم پادشاه هم اَلناتان (پسر عَکبور) را با چند نفر دیگر به مصر فرستاد.
23آن ها او را در آنجا دستگیر کرده با خود پیش یَهویاقیم پادشاه آوردند. آنگاه به امر یَهویاقیم با شمشیر بقتل رسید و جنازه اش را در قبرستان عمومی انداختند.
24اما اخیقام (پسر شافان) از ارمیا پشتیبانی کرد و نگذاشت که به دست مردم سپرده شده بقتل برسد.