9 And when he had opened the fifth seal, I saw under the altar the souls of them that were slain for the word of God, and for the testimony which they held:
10 And they cried with a loud voice, saying, How long, O Lord, holy and true, dost thou not judge and avenge our blood on them that dwell on the earth?
11 And white robes were given unto every one of them; and it was said unto them, that they should rest yet for a little season, until their fellowservants also and their brethren, that should be killed as they were, should be fulfilled.
1خداوند می فرماید: «در آن وقت دشمنان استخوانهای پادشاهان یهودا را با استخوانهای بزرگان، کاهنان، انبیاء و اهالی اورشلیم از قبرهای شان بیرون می آورند،
2و بروی زمین در مقابل آفتاب، مهتاب و ستارگان که معبود و معشوق شان بودند و از آن ها پیروی می نمودند، پهن می کنند. به عوض اینکه آن استخوانها جمع شده دفن شوند، مثل پارو بروی زمین باقی می مانند.
3کسانی که از این قوم فاسد زنده بمانند به هر جائی که آن ها را پراگنده سازم، مرگ را بر زندگی ترجیح خواهند داد.» خداوند قادر مطلق چنین فرموده است.
4به آن ها بگو که خداوند چنین می فرماید: «کسی که می افتد، آیا دوباره بر نمی خیزد؟ کسی که به راه غلط می رود، آیا دوباره براه راست بر نمی گردد؟
5پس چرا این مردم گمراه شده اند، از فریبکاری دست نمی کشند و بسوی من بر نمی گردند؟
6من بدقت به سخنان آن ها گوش دادم، اما از آن ها یک حرف راست هم نشنیدم. هیچ کسی از گناه خود توبه نمی کند. می گوید: «من چه گناه کرده ام؟» مانند اسپی که به میدان جنگ می رود، همگی براه غلط خود شان روان هستند.
7حتی لگ لگ زمان بازگشت خود را می داند. فاخته و غُچی و کلنگ هم می دانند که در کدام موسم سال کوچ کنند، اما قوم برگزیدۀ من از قوانین من خبر ندارند.
8چطور می گوئید: «ما همه مردم فهمیده هستیم و احکام خداوند را می دانیم،» در حالیکه علمای مذهبی شما احکام مرا به غلط تعبیر کرده اند؟
9کسانی که دعوای حکمت می کنند خجل و رسوا و گرفتار می شوند. آن ها کلام مرا رد کرده اند، پس آن ها چه حکمت دارند؟
10بنابران، زنان شان را به دیگران می دهم و مزارع آن ها را به بیگانگان می بخشم، زیرا همۀ آن ها، از خورد تا بزرگ طمع کار اند. حتی کار انبیاء و کاهنان هم دروغ و فریب است.
11زخمهای قوم برگزیدۀ مرا سطحی دانسته و مداوا نکردند. به آن ها وعدۀ سلامتی می دهند، در حالیکه سلامتی وجود ندارد.
12آن ها به کارهای شرم آور دست زدند و بت ها را پرستیدند، اما خجالت نکشیدند و حیا نکردند، بنابران، من آن ها را جزا می دهم تا بمیرند و در بین کشته شدگان بیفتند.»
13خداوند می فرماید: «من آن ها را با تمام محصول زمین شان بکلی نابود می کنم که دیگر نه انگور در تاک و نه انجیر در درخت دیده شود. حتی برگها هم خشک می گردند و هر چیزی را که به آن ها داده ام، پس می گیرم.»
14آن ها می گویند: «چرا اینجا آرام بنشینیم؟ بیائید به شهرهای مستحکم برویم و در آنجا هلاک شویم، چونکه خداوند، خدای ما، ما را محکوم به مرگ کرده است و جام زهر را به ما داده است که بنوشیم. زیرا ما در برابر خداوند گناه کرده ایم.
15در انتظار صلح بودیم، اما خیری ندیدیم. توقع بهبودی را داشتیم، اما وحشت نصیب ما شد.
16صدای اسپان دشمن از دان شنیده می شود و شیهۀ اسپان قوی آن ها تمام زمین را بلرزه آورده اند. آن ها می آیند تا این سرزمین را با هر چیزیکه در آن است از بین ببرند و شهرهای آنرا با تمام ساکنین شان نابود کنند.»
17خداوند می فرماید: «من مارهای سمی را که نمی توانید افسون کنید، به جان تان می فرستم تا شما را بگزند.»
18خوشی از من فرار کرده و جای آنرا غم و اندوه گرفته است.
19بشنوید، صدای نالۀ قوم بیچارۀ من از دور و نزدیکِ به گوش این سرزمین می رسد. آن ها می پرسند: «آیا خداوند در سهیون نیست؟ مگر پادشاهش آنجا را ترک کرده است؟» خداوند جواب می دهد: «چرا با پرستش بتهای مردم بیگانه خشم مرا برانگیختید؟»
20مردم می گویند: «موسم درو گذشت، تابستان به آخر رسید، ولی ما نجات نیافتیم.»
21بخاطریکه قوم بیچارۀ من غم و اندوه دارند، دل من هم از غم پُر است. ماتم گرفته ام و حیران مانده ام.
22آیا مرهمی در جلعاد وجود ندارد؟ آیا طبیبی در آنجا نیست؟ پس چرا قوم من تداوی نمی شوند و شفا نمی یابند؟