40 And this is the will of him that sent me, that every one which seeth the Son, and believeth on him, may have everlasting life: and I will raise him up at the last day.
1 پس آن ها از آمفیپولیس و آپولونیا گذشتند و به تسالونیکی که کنیسه یهود در آن واقع بود رسیدند.
2پولُس به پیروی از شیوۀ همیشگی خود داخل کنیسه شد و در سه روز سَبَت به طور متوالی با استفاده از کلام خدا با آنها مباحثه می کرد
3و توضیح می داد و دلیل می آورد که لازم بود مسیح رنج ببیند و پس از مرگ زنده گردد. او می گفت: «عیسی که من به شما اعلام می کنم همان مسیح است.»
4عده ای از آنها و همچنین گروه زیادی از یونانیان خدا پرست و زنان سرشناش متقاعد شدند و به پولُس و سیلاس گرویدند.
5اما یهودیان در آتش حسد می سوختند. آنها عدۀ از اوباش بازاری را گرد آورده دسته ای به راه انداختند و هیاهویی در شهر برپا کرده به خانه یاسون هجوم بردند تا پولُس و سیلاس را به میان جمعیت بیاورند.
6وقتی آنها را نیافتند یاسون و عده ای از برادران را پیش انجمن شهر کشیدند و فریاد می کردند: «این کسانی که دنیا را به هم ریخته اند حالا به اینجا آمده اند
7و یاسون آنها را به خانۀ خود برده است. اینها همه خلاف احکام امپراطور عمل می کنند و ادعا دارند پادشاه دیگری به نام عیسی وجود دارد.»
8با شنیدن این جمله جمعیت و انجمن شهر به شدت به هیجان آمدند.
9ولی به هر حال یاسون و دیگران را در مقابل دریافت ضمانت آزاد کردند.
10وقتی که تاریکی شد برادران، پولُس و سیلاس را به بیریه روانه کردند و وقتی به آنجا رسیدند به کنیسه یهود رفتند.
11یهودیان مقیم آنجا از یهودیان تسالونیکی روشنفکرتر بودند. آن ها با علاقه کامل به پیام پولُس و سیلاس گوش می دادند و هر روز نوشته ها را مطالعه می کردند تا ببینند آیا آن سخنان مطابق کتب است یا نه.
12بنابراین بسیاری از آنها و عدۀ زیادی از زنان و مردان متنفذ یونانی ایمان آوردند.
13ولی وقتی یهودیان در تسالونیکی اطلاع یافتند که پولُس در بیریه نیز کلام خدا را منتشر ساخته است، به آنجا آمدند تا مردم را بشورانند.
14به این جهت برادران فوراً پولُس را به ساحل بحیره فرستادند و سیلاس و تیموتاوس هر دو در همانجا ماندند.
15همراهان پولُس او را تا شهر آتن همراهی کردند. سپس پولُس به آنها امر کرد که به بیریه باز گردند و هر چه زودتر سیلاس و تیموتاوس را پیش او بفرستند.
16پولُس وقتی در آتن در انتظار سیلاس و تیموتاوس بود، از اینکه شهر را آن طور پُر از بت می دید عمیقاً متأثر شد.
17و به این دلیل در کنیسه با یهودیان و خدا پرستان و هر روز در میدان شهر با رهگذران به صحبت می پرداخت.
18عده ای از فلسفه دانان اپیکوری و رواقی به او برخورد کردند و با عقایدش به مخالفت پرداختند. بعضی از آن ها می گفتند: «این یاوه گو چه می خواهد بگوید؟» دیگران می گفتند: «گویا مبلغ خدایان بیگانه است.» (زیرا مژدۀ عیسی و رستاخیز را بشارت می داد.)
19پس او را گرفته به شورای کوه مریخ بردند و گفتند: «ممکن است بدانیم این تعالیم تازه ای که تو پیشنهاد می کنی چیست؟
20سخنان تو به گوش ما عجیب می آید. ما می خواهیم معنی آن بفهمیم.»
21(آتنی ها و خارجی های ساکن آنجا همه وقت خود را صرف گفت و شنود در خصوص عقاید تازه می کردند.)
22پس پولُس در میان «شورای کوه مریخ» برخاست و فرمود: «ای مردم شهر آتن، من می دانم که شما در کلیه امور دینی بسیار دقیق و باریک بین هستید
23زیرا وقتی در شهر شما می گشتم و معبودهای شما را مشاهده می کردم، به قربانگاهی رسیدم که بر آن نوشته شده بود: «تقدیم به خدای ناشناخته.» من همان کسی را که شما می پرستید اما نمی شناسید به شما اعلام می کنم.
24آن خدائی که دنیا و آنچه را در آن است آفرید و صاحب آسمان و زمین است، در معابد ساخته شده به دست انسان ساکن نیست
25و به چیزی که آدمیان با دست های خود برای او فراهم نمایند نیازی ندارد، زیرا خدا است که نفس و زندگی و همه چیز را به جمیع آدمیان می بخشد.
26او تمام مردم را از نسل یک انسان آفرید تا در تمام سطح زمین ساکن شوند و برای آنها اوقاتی مقرر فرمود و برای بود و باش شان حدودی معین کرد
27تا خدا را بجویند و کورکورانه پی او نگردند تا شاید او را بیابند و حال آنکه او از هیچ یک از ما دور نیست،
28«زیرا در او زندگی می کنیم و در او حرکت و هستی داریم.» چنانکه بعضی از شاعران خود تان گفته اند: «ما نیز فرزندان او هستیم.»
29پس چون همۀ ما فرزندان خدا هستیم، نباید گمان کنیم که ذات خدایی مانند پیکره ای از طلا و نقره و سنگ است که با هنر و مهارت آدمی تراشیده می شود.
30خدا بر دوران جهالت چشم پوشیده است، اما اکنون در همه جا بشر را امر به توبه می فرماید،
31زیرا روزی را معین فرمود که جهان را با راستی و درستی بوسیلۀ شخصی که برگزیده خود اوست داوری فرماید و برای اثبات این حقیقت او را پس از مرگ زنده کرد.»
32وقتی این مطلب را در خصوص رستاخیز مردگان شنیدند، عده ای او را مسخره کردند ولی عده ای گفتند: «خوب، دربارۀ این چیز ها در فرصت دیگر به سخن تو گوش خواهیم داد.»
33به این ترتیب پولُس شورا را ترک کرد.
34چند نفر از جمله دیونیسوس که عضو آن شورا بود و زنی به نام دامرس و چند تن دیگر به او گرویدند و ایمان آوردند.